توضیحات
یک بچهغول به اسم فرغولی مثل فرفره میچرخد و میچرخد و به جای اینکه به دیگران کمک کند، همهچیز را بههم میریزد. گرفتاری به حدی میرسد که غولها به او میگویند: «امیدواریم گرفتار از ما بهترون بشوی!» اما فرغولی از هیچچیز نمیترسد. تا اینکه روزی باد تندی میوزد و آخر فرغولی گرفتار از ما بهترون میشود.
از ما بهترون از دیدن فرغولی و تواناییاش خوشحال میشوند و او را مجبور میکنند کارهایی بکند که در شهر غولها از آنها فراری بود.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.