توضیحات
کتاب گلستان سعدی؛ نوشتهی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی است، که به صورت حکایت با زبانی شیوا بیان شده است.
ابو محمد مشرفالدین مصلح بن عبدالله بن مشرف با تخلص سعدی شیرازی، شاعر و نویسنده پارسیگوی توانا و درخشان ایرانی است که در قرن هفتم در شهر شیراز چشم به جهان گشود. او شهرتی جهانی دارد که بیشتر بخاطر نظم و نثر آهنگین، جذاب و برجسته اوست. او جایگاه ویژهای در ادبیات جهان دارد تا حدی که به او القاب مختلفی مانند پادشاه سخن، استاد سخن، شیخ اجلّ و حتی به طور مطلق، استاد دادهاند. همچنین او را شاعر شیرین سخن پارسی نام نهادهاند.
سعدی مردی حکیم و دانا بود که در طول زندگی خود به نقاط مختلفی از جهان سفر کرد. همچنین او در مجالس مختلفی با اشخاص گوناگونی از هر نوع پایه و جایگاه اجتماعی شرکت کرده و از همنشینی با آنها تجربههای بسیار به دست آورده است. دوران زندگی او به لحاظ سیاسی و اجتماعی بسیار پرفراز و نشیب بود زیرا همزمان با حملات مغول بود و زوال مملکت خود را به چشم دید. او خدمات ارزندهای را به ادبیات جهان ارائه کرد، کلیات سعدی که حاوی گلستان (نثر) و بوستان (نظم) است نیز یکی از آثار برگزیدهی اوست. سعدی در سال 690 هجری درگذشت.
معرفی کتاب گلستان سعدی
گلستان سعدی یکی از مهمترین کتب اخلاقی و تعلیمی در طول تاریخ است که از یک دیباچه و هشت باب به نظم و نثر تشکیل شده است. اغلب آثار سعدی کوتاه و به شیوهی حکایت و پندهای اخلاقی هستند. برخی حکایتهای گلستان نیز بلند و برخی دیگر کوتاه هستند که حاوی شخصیتهایی خیالی و حقیقیاند.
در بخشی از نوشتارهای کتاب گلستان سعدی میخوانید:
حکایت
پادشاهی با غلامی عجمی در کشتی نشست و غلام، دیگردریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندامش افتاد چندانکه ملاطفت کردند آرام نمیگرفت و عیش ملک ازو منغض بود و چاره ندانستند حکیمی در آن کشتی بود ملک را گفت: اگر فرمان دهی من او را بطریقی خاموش گردانم گفت غایت لطف و کرم باشد بفرمود بفرمود تا غلام به دریا انداختند باری چند غوطه خورد مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند و دست در سکان کشتی آویخت چون برآمد بگوشهای بنشست و قرار یافت ملک را عجب آمد پرسید درین چه حکمتی بود گفت اول محنت و غرقه شدن ناچشیده بود قدر سلامت کشتی نمیدانست همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید.
ای ســیر ترا نان جوین خوش ننـــــماید
معشوق منست آنکه بنزد یک تو زشت است
حــــوران بهشــــــتی را دوزخ بود اعراف
از دوزخـــیان پرس که اعراف بهشتست
فرق است میان آنکه یارش در بر
تا آنکه دو چشم انتظارش بردر
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.